معنی جعبه و قوطی

حل جدول

جعبه و قوطی

بسته


قوطی

ظرفی معمولاً استوانه‌ای یا مکعب و دردار برای نگهداری چیزی

ظرفی معمولاً استوانه ای یا مکعب و در دار برای نگهداری چیزی

لغت نامه دهخدا

قوطی

قوطی. (ترکی، اِ) تبنگو و حقه و صندوقچه. (ناظم الاطباء). ظرف فلزی دردار که در آن چیزها را محفوظ نگه میدارند. (فرهنگ نظام). قوتی.
- قوطی سیگار؛ جعبه ای که در آن سیگار نهند. || واحد وزن در قدیم (مخصوصاًدر شمال ایران) معادل دو من و سه چارک شاه. (فرهنگ فارسی معین).

قوطی. [] (معرب، اِ) طریفلون است که به عربی حسک نامند. (فهرست مخزن الادویه).

مترادف و متضاد زبان فارسی

قوطی

جعبه، صندوقچه


جعبه

بسته، صندوق، قوطی، مجری، تیردان، تیرکش

فرهنگ معین

قوطی

ظرفی برای نگه داری یا حمل چیزی به شکل هندسی منظم با ته مسطح، جعبه، به ویژه جعبه کوچک.، توی ~ هیچ عطاری پیدا نشدن بسیار عجیب و غیرمنتظره بودن. [خوانش: [تر.] (اِ.)]


جعبه

تیردان، صندوقچه، هر چیز قوطی مانند، سیاه اسبابی به صورت یک واحد کامل الکترونیکی در وسی له های پرنده برای گردآوری اطلاعات از عملکرد وسیله در جریان پرواز، به ویژه در فهم علت سقوط، تقسیم قاب سرپوشیده ای برای ان [خوانش: (جَ بِ) [ع. جعبه] (اِ.)]

فرهنگ عمید

جعبه

ظرفی صندوق‌مانند که از مقوا، چوب، پلاستیک، و امثال آن ساخته می‌شود،
[قدیمی] تیردان، ترکش،
٣. (موسیقی) ‌ [قدیمی] نوعی آلت موسیقی: چون فروراند زخمه بر جعبه / هرکه بشنید گرددش سغبه (مسعودسعد: ۴۶۸)،


قوطی

جعبۀ کوچک مقوایی یا فلزی،

فارسی به عربی

قوطی

رزمه، صندوق، علبه، یستطیع

عربی به فارسی

قوطی

وحشی , وهمی , زبان گوتیک , سبک معماری گوتیک , حروف سیاه قلم المانی

فارسی به آلمانی

قوطی

Boxen, Büchse (f), Darf, Dose (f), Einmachen, Kann, Kanne (f), Kasten (m), Können, Konzentrieren, Packung (f), Schachtel (f), Verpackung (f), Zusammenpacken

گویش مازندرانی

چاشنی قوطی

قوطی حاوی ادویه جات و چاشنی تفنگ سرپر

معادل ابجد

جعبه و قوطی

211

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری